کوثرنت،تعامل همیشگی باهم وارد حوزه شدیم.بعد از مدتی به دلیل بی انگیزه بودن درسش را رها کرد. دیروز که به منزلمان آمده بود تندیس همایش روایتگری زن مسلمان را دید. پرسید برای چه چیز است؟ گفتم در مسابقه روایتگری زن مسلمان برگزیده شده ام. گفت:"مگه هنوز حوزه… بیشتر »
آرشیو برای: "شهریور 1402, 04"
عشق برای خدا عکس های روی سیستم را بالا پایین میکردم تا برای تولدش،کلیپ درست کنم. از یک جایی به بعد کمتر از او عکس داشتم.درست از زمانی که بچه ها به دنیا آمده بودند. دلم گرفت. ناراحت شدم. از اینکه نکند در دنیای واقعی هم توجه و علاقه ام، مثل عکس ها از یک… بیشتر »
کیف مشترک فرزندانم برای کیف جدیدشان ذوق کرده بودند. دختر بزرگتر محو تماشای چشم های عروسک دوخته شده روی کیف بود که خواهر کوچکترش کیف را سریع برداشت و فرار کرد. داشتم از این تعقیب و گریز خواهرانه لذت میبردم که گفت:《 چرا هرچی میخری جفت نمیخری؟》 صدای گریه… بیشتر »
“پول دو تا بسته پوشک را می دهیم برای شستن فرش ها، عوضش از خرید پوشک راحت میشیم!” با همین جمله اقتصادی سعی کردم پدرش را همراه کنم. در همه صحبتهای مشاوره های کودک این توصیه را دیده ام. “همراهی پدر خیلی مهم است.” شاید علت این حرف… بیشتر »
خیلی از جمله هایش را با اشک نوشتم. به خاطر تمام سالهایی که از نعمت خواهر و برادر محروم بودم. آنجایی که نتیجه گرفتم تک فرزندان با همه امکاناتشان، تنهایی و رنج ناشی از آن را تجربه میکنند، قلم و کاغذهایم را رها کردم، زانو هایم را بغل کردم و هرقدر چشمانم… بیشتر »
آخرین نظرات