شهید عجمیان
بعد افطار دخترا رو گذاشتم توی کالسکه
به پدرشون گفتم یکم تنها باش،باقلوا آوردم
بخور نوش جونت.
رفتم سمت مغازه ای که ملزومات مذهبی میفروختن.خیلی وقت بود دنبال پوستر شهید علی وردی بودم که بزنم به دیوار خونمون.
امشب که رفته بودیم گلستان شهدا بهترین فرصت بود بخرمش.
بخرم و بزنم دیوارمون که یادم نره
توی همین کشور
بیخ گوشمون
هفتاد نفر به یه نفر یعنی چی؟
آقاهه هرچی گشت عکس دیواری شهید رو پیدا نکرد.
فهمیدم امشب هم وقتش نیست بیاد خونمون.
گفتم پس یه عکس از شهید روح الله عجمیان بدید.
خیلی دلم برای مظلومیت ایشون میسوزه..
بنظرم شهدای حوادث اخیر خیلی خیلی مظلومند.
چرا؟
چون تو خاک خودمون،توی خیابونای خودمون دورشون کردن.
نه لب مرز
نه کشوری مثل سوریه
نه توی میدون جنگ
تو همین خیابونای عادی
تو روز روشن….
اگه یاداور روضه در و دیوار نیست پس چیه؟
خوش اومدی شهید عزیزم
اگه خون تو رو توی اتوبان اونجوری ریختن
تو توی خونه های تک تک ما جوونه زدی
سبز شدی..
قهرمان بچه هامون شدی..
لالایی بچه هارو از داستان جوون مردی های توتعریف میکنم..
خوش اومدی..