ماه عسل یا زندگی پس از زندگی؟
گفت همه بازیگرها و مجریها قهر کردهاند رفتهاند و دیگر برنامه و فیلمی ساخته نمیشود.
خواستم بگویم قهر نکردهاند، اجازه ندارند برگردند، وگرنه کسی مثل رشیدپور دست و پا میزد برگردد.اما نگفتم به جایش گفتم:"چقدر خوب! کاش بقیه شان هم قهرکنند بروند، آنقدر برنامه و فیلم نسازند که این همه کانال خلاصه بشود در یکی دوتا،
و آن یکی دو تا کانال هم روزی چند ساعت برنامه فاخر پخش کنند و بقیهاش قطع باشد با یک زیر نویس اینطوری:” آهای مردم! بروید و به فکر دنیا و آخرت خودتان باشید، اینجا غفلت آور است.”
گفت:"وا مگه میشه مردم میرن ماهواره میبینند”
خواستم بگویم نه که الان نمیبینند. اما نگفتم.
به جایش گفتم:"این هم مثل همان منطقی است که میگوید خودمان کاباره بسازیم تا ناس برای اینکار به خارج نروند! تا کی با منطق این به جای آن جلو برویم؟
رسانه باید در خدمت انسان باشد نه سوار بر انسان، و این سواری گرفتن رسانه از انسان، شیوه رسانههای غربی است. اگر ما هم بخواهیم مثل آنها با همین شیوه تولید کنیم، نتیجه همین وضع نابسامان فرهنگی است که میبینید. تولیدات غفلت زا و مشهور کردن معروفای بیصرفه.”
ادامه دادم چه خوب شد برنامههایی مثل #حسینیه_معلی جایگزین عصر جدید شد. برنامهای که همه آرزوی یک انسان را در اهداف دنیایی خلاصه میکرد.
یا چه خوب شد که در بهترین لحظات مردم که ساعات پایانی روزهداریشان است، برنامههایی مثل زندگی_پس_از_زندگی مهمان سفره های افطار شد و فطرت این عنصر اصلی انسان را که با روزه داری آماده و برجسته شده است به یاد زندگی جاودانهاش انداخت.
منطق درست در کارهای رسانهای این است که انسان را متوجه خودش و اهداف مهمش بکند وگرنه غفلت چه از تلوزیون جمهوری اسلامی باشد چه ماهواره آسیب زاست.. بلکه غفلت توسط رسانه های داخلی بدتر است، زیرا قشر مذهبی که ظرفیت تبدیل به انسان های دیندار واقعی را دارند، سراغ رسانههای خارجی نمیروند و با همین ساختههای داخلی سرگرم و غافل می شوند.
#به_قلم_خودم