دلتنگی
دیدی دلت برام تنگ شد؟دیدی بالاخره بهم اذن دادی بیام پیشت؟میدونستم خیلی مهربون تر ازاین حرفایی!میدونستم این همه سیاهیم رو ب روم نمیاری.میدونستم توی حرمت جای من گنهکار هم هست.همین دونستن ها است که منو پررو کرده ها..همین که به روت نمیاری منو به گناه کردن جسارت داده.اخه تو امامی..تو خیلی بخشنده ای..همه عالم و آدم ازم رو برگردونن تو میگی بیا در خونه ام..حتی خودت در خونه ام رو میزنی..یادته پارسال حنانه روی دستهام بود،رفته بود،از تلوزیون دیدمت گفتم آقا خودت دادی،نمیگیریش که؟گفتی نه بخیل نیستم.بچه ام صحیح و سالم..نذر تو! آوردمش پابوست..یادته سرفاطمه زهرا گفتم اگه پسربود اسم شما رو میذارم.دختر شد اسم مادرتون رو گذاشتم.آقا به مادرتون قسم نذار ازت جدا بیوفتم..اجازه بده در راه شماباشم.کمکم کن مفید باشم.همسری زهرا پسند باشم.مادری باشم که مورد تایید شماست.بتونم اون جور که شما میخواهید تربیت کنم.آقا اگه شما نخواهی که نمیشه.ببین الان خودت خواستی اومدم..تو رو خدا همه چی رو مثه همیشه ردیف کن..اخه تو رئوفی تو امامی..تو سلطانی..