مراقب خواهرکوچک
به خانه همسایه رفته بودیم.متوجه شدم دختربزرگم،وقتی خواهر نوپایش به سمت وسایل خطرناک می رود زودترازمن حضور پیدا میکند.یا اگر دخترکوچک زیادی ازما دور شود سعی میکرد بغلش کند و بیاوردش.حتی خوراکی هارا مواظبت میکرد تا خواهرکوچکش چیز ناباب دهانش نگذارد.هم خوشحال شدم هم دل تنگ..همین پارسال بود که مواظب خودش بودیم این کارهارا نکند و حالا او شده بود مراقب خواهر..بچه ها زودتر از انی که فکر میکنیم بزرگ میشوند.وهمان می شوند که ماهستیم.همان طور رفتار میکنند که باآنها رفتار کرده ایم.
#روایت_زن_مسلمان
#به_قلم_خودم