برای سال آینده
کوله پشتی
من سال ۱۴۰۱ را با ساک بیمارستان آغاز کردم.
همه انچه نیاز یک زن تازه زا و یک نوزاد است را جمع کردم و کل نوروز به امدن بچه فکر میکردم.
مرتب چک میکردم وسایل ساکم کامل باشد.
برای فرزند دیگرم که ممکن بود از امدن بچه جدید بدخلق شود،صبوری در ساکم گذاشتم.
متاسفانه برای همسرداریم هیچ لوازمی برنداشتم،یادم باشد برای سفر سال بعد حفظ اقتدار پدر خانواده را در ساکم بگذارم.
او ستون است و تا حالش خوب باشد سفر ما بی خطر است.
حالا باید برای سفر جدیدم ساکم را سبک سنگین کنم.باید متناسب با نیازهای کودک یک ساله
و خواهر دوساله اش
و پدرشان،اسباب در کیفم بگذارم.
باید متناسب نقش هایم لوازم بردارم.
باید بچسبم به همسری کردن
به مادری کردن
به زن بودن
سفر من همین است.راضی باشم به انچه خدا برایم رقم می زند.
از روزمرگی فاصله بگیرم.
مطالعه کنم.برای ارتقای خودم که مدیر عاطفی این سفر هستم.
برای همسرداریم درک و همدردی برمیدارم.سعی میکنم سال بعد کمتر عصبانیتم از کارهای خانه را سرهمسر خالی کنم.
یک مواقعی را به خلوت با خود اختصاص دهم تا مثل زودپز منفجر نشوم و روح روان یک خانواده آسیب نبیند.
چند دست لباس صبوری برمیدارم.باید خیلی حلیم شوم.
برای بچه داری ام، یک دست لباس کامل مامان کافی بودن برمیدارم و تا میتوانم در این سفر یک ساله میپوشم.
از کوله ام مراقب باش بچه! نکن یه طوری ات میشه را برمیدارم.
فرزندانم در آستانه کشف دنیای بیرون از خود میخواهند سفر کنند.
برایشان لباس آزادی،آقایی برمیدارم.
یک نقشه راه هم میخوام.مسیر سفر گیج کننده است،باید راهنما داشته باشم تا بین نقش هایم تعادل باشد.
نمیخواهم رشد کاریکاتوری کنم.گاهی مادریم پیشرفت کند و از همسرداری عقب بمانم
یا به خودم اهمیت ندهم و ضررش بشود بی حوصلگی موقع بازی بچه ها.
یا ترکش هایش زخم زبان بشود و به قلب همسرم بخورد.
باید بنویسم چه ایستگاههایی قرار است طی شود.
از کجاها عبور خواهم کرد
و چه مواقع تامل کنم.
کوله پشتی زنانگی ام هرچه متعادل تر باشددر سفر به خودم و همه آنهایی که حالشان به حال من وابسته است بهتراست.