تحمل درد زاییدن
یادداشتی برای رعایت انصاف
حامله بودن سخت تر است یا تحمل زن حامله؟
زایمان بیشتر آدم را از پا در می اورد یا کسی که پشت در زایشگاه پله ها را بالا پایین می کند و نگران همسر و بچه اش است؟
نمیدانم.میخواهم مقایسه کنم.
نمیخواهم به نتایج علمی خاصی برسم.
و نمیخوام وارد دعوای برتری کارهای زن یا مرد بشوم.
تنها میخواهم آن طرف معادله را هم ببینم.
من یک زنم که فقط حامله بودن،زایمان،شیردهی،نگه داری از بچه کولیکی را تجربه کرده ام.
من هیچوقت ان طرف قضیه نبوده ام.
هیچوقت تجربه نکرده ام غرغر های یک زن پا به ماه می تواند چقدر کسل کننده باشد.
من خودم ویارها و بالا اوردن های بسیاری تحمل کرده ام
اما هیچوقت نفهمیدم مردی که ناراحتی و زجر مرا می بیند چقدر اذیت می شود.
من فقط وقتی پوشک ها رو به اتمام است پیامک هشدار می دهم به پدرشان
اما واقعا نمیدانم دراوردن پول خرید پوشک چگونه است
من هیچوقت مرد نبوده ام،قرارهم نیست مرد بشوم.
من یک زنم و آنچه میبینم پوست کارکرده دستان پدر بچه ها است.
آنچه میبینم در نظرم زمختی است. اینکه در زایشگاه بعد از وضع حمل نمیتواند دلداری بدهد را میبینم.
شاید زیر ان چهره درهم مردی باشد که انقدر از درد زاییدن من ناراحت است که نمی تواند حرفی بزند.
شاید وقتی پا به ماه بودم و دلم حرفهای امیدوار کننده می خواست، درون آن مرد غوغایی بپا بود. غوغایی از سر دوست داشتن من و فرزندش
غوغایی از جنس اینکه دل نداشت آزار مرا ببیند.
درست است که من هیچوقت مرد نبوده ام
اما باید بتوانم با دید زنانه،دل مردم را بخوانم.
باید بتوانم بفهمم زیر آن ابروهای درهم رفته چه خبر است.
او هم هیچوقت زن نبوده است
هیچوقت نمیزاید و هیچوقت نمیفهمد سر و کله زدن با یک بچه بدخواب چقدر انرژی میخواهد.
اما او سختی های دیگری را تحمل می کند تا ستون های خانه محکم بماند.
دور از احساس لطیف یک زن است که نبیند.
باید از این به بعد بیشتر تامل کنم.
بیشتر بفهمم.
بیشتر زن باشم.