نماز جماعت مادرانه
نتوانستم نماز ظهرم را به جماعت بخوانم.حتی خواندن فرادا هم کار آسانی نبود.جایی میان در ورودی و پرده بین مسجد انتخاب کردم و قامت بستم.هم مواظب دخترک نوپا بودم و هم رکوع و سجود میرفتم. گاهی فکر میکنم آیا این نماز ها قبول است؟و بعد بنظرم می اید قبل بچه اوردن نماز مقبولی نداشته ام.شاید بخاطر بچه ها خداوند این نماز مادرانه را از من بپذیرد.نماز عصر را که امام جماعت نیت کرد،یک ظرف پفیلا جلوی دخترکانم گذاشتم و به چندتا بچه دیگر هم تعارف کردم بخورند.سریع به نماز جماعت اقتدا کردم.رکعات آخر که شد دختر کوچکم کنار جانمازم امد.به تشهد که رسیدیم دخترک مهر خانم های کناری را برداشت و روی جانمازشان نشست.وقتی سلام دادیم باعجله مهرها را مرتب کردم و با معذرت خواهی دختر را بلند کردم.در ذهنم نگران قضاوتشان بودم،یا نکند از نشستن بچه روی سجاده شان مکدر شده باشند، ولی خانم میانسال سرش را از توی صف بیرون اورد وبا مهربانی گفت بگیرمش نمازبخونی؟
با همه سختی هایی که دارد سعی میکنم پنج شنبه ها مسجد برویم.خداروشکر نمازگزاران استقبال مناسبی ازما دارند.از دادن شکلات و … گرفته تا تحمل سر و صدای بچه ها هنگام نماز..
انگار همه شان میدانند تعداد خردسالان مساجد خیلی کم است و این یعنی درآینده صف های نماز به زور دو سه تا شود.
#روایت_زن_مسلمان
#فرزنداوری
#به_قلم_خودم