قیام خانوادگی امام حسین
کیفم را پر از هر وسیله و خوراکی ای که بشود بچه ها را آرام کرد، می کنم.
پیاده راه می افتیم به سمت نزدیک ترین مکانی که برای حسین علیه السلام مجلس گرفته اند.
چقدر خوب است که در این ماه محرم هم ماشینمان را دزد برده و هم موتورمان خراب است. حتی کالسکه هم توی صندوق عقب ماشین به سرقت رفته است.
دو تا بچه را باید حدود بیست دقیقه بغل کنیم و راه ببریم تا برسیم.
چقدر آوارگی در این شب گرم می چسبد. مافقط در شهر خودمان میخواهیم مسیری را پیاده طی کنیم.
مردانمان هم کشته نشده اند.
از تازیانه هم خبری نیست.
هروقت دخترکانم تشنه شوند موکب های بین راه آب دارند.
وقتی روی فرش های مطهر روضه نشستم خداوند را شکر کردم که مرا اذن ورود دادند.
سینه زنی که شروع شد به دخترکانم گفتم :"سینه بزنین.”
بعد هم دم حسین جانم
حسین جانم
را گرفتم تا آنها هم تکرار کنند.
وقتی حسین علیه السلام با خانواده اش به کربلا رفت، ماهم باید خانوادگی هیئت بیاییم.
#راویان_روضه
#به_قلم_خودم