قصه ی اسم
قصه ی اسم
همه آدم ها برای اسمشان یک داستان دارند.
داستانی که مادرشان برایشان تعریف کرده است.
مثلا داستان وضع حمل یک مادر در یک شب بارانی میشود باران خانم.
یا آمدن پسری در ظهر تاسوعا میشود ابالفضل.
یا مثلا وضع حمل زودهنگام زنی سخت زا در شب چله میشود قصه اسم یلدا خانم.
بعضی ها هم از سر ارادت به یکی از معصومین،نام ایشان را برای فرزندشان انتخاب می کنند.
خودمن وقتی سر دختر دومم باردار بودم هیچ اسمی به دلم نمی نشست.
بهترین اسم عالم را برای دختراولم انتخاب کرده بودم.
وقتی روز عید مبعث به دنیا امد اسمش را گذاشتم فاطمه زهرا
به احترام دختر بزرگوار حضرت مهربانی ها
حالا دیگر هیچ اسم دخترانه ای دلم را نمی ربود..
تا اینکه پا به ماه شده بودم.برای زایمان راحت سوره مریم میخواندم.
رسیدم به آیه۱۳
وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً ۖ وَكَانَ تَقِيًّا
دلم رفت.لبخند رضایت روی لبانم نشست.
خودش است.بهترین اسم برای یک دختر خدا خواسته می تواند حنانه باشد.
یعنی محبت و پاکی از جانب خودشان…