معروفای بی صرفه!
چند بار دیگر باید از سوراخ سلبریتیها گزیده شویم تا بیصرفه بودنشان اثبات شود؟
از قبل ماجرای اعدام آن جوانی که به حرف اینها راهی خیابان شده بود هم میشد فهمید این جماعت چه رفتار منافق گونهاي دارند و چه راحت پشت هشتگ هایشان پنهان میشوند.
سالها قبل اکثر این جماعت گفتند صدا سیما مردمی نیست، حکومتی است، نگاه نکنید عوضش صداوسیما دیگر حکومت ها را دنبال کنید!
و در عمل هم تعداد زیادشان نشان دادند هروقت بتوانند فرار میکنند که بروند در صداوسیمای حکومت های دیگر جولان دهند.
بعد گفتند سرود ملی و تیم فوتبال هم از آن ما نیست، رهایش کنید، لیگ اروپا را ببینید.
طنز حمایت از مردم را اینطور ادامه دادند که با حکومت قهر کنید و رای ندهید.
حتی در ماجرای کرونا، هشتگ زدند و از خارجیها خواستند واکسن بفرستند.
در اکثر احکام قضایی مربوط به اعدام مجرمان دخالت کردند و داغ سنگینی به دل خانواده عزیز از دست دادهها گذاشتند.
همین ماجرای کمپانی کوروش هم ثابت کرد جایی که پول باشد بیشتر سلبریتیها به فکر خویش هستند نه مردم.
سالیان زیادی است سلبریتی ها کارنامه سیاهی از خود به جای گذاشته اند.
آیا وقت آن نرسیده قوه قضائیه حداقل صفحات این افراد را ببندد و آنها را از پشت هشتگ هایشان بیرون کشد؟
آیا وقت آن نرسیده، ما مردم اختیار فکر و عمل خود را از دست این افراد گرفته و صفحاتشان را دنبال نکنیم؟
حالا که در آستانه انتخابات ۱۱ اسفند هستیم، فرصت بسیار خوبی است که بر عکس حرف اینها عمل کنیم. قطعا ما خیر و صلاح خود را بهتر میدانیم.
#به_قلم_خودم
#انتخابات
#سلبریتی
مادرانمان رازی پنهان دارند
با شنیدن صدای زنگ در، عجله ای برای فشار دادن دکمه آیفون نداشتم. حتی مثل همیشه، مانند شیر نر به وسایل ریخت و پاش کف سالن حمله نکردم. دکمه را فشار دادم و روی مبل ولو شدم. باشنیدن صدای تق تق کفش هایشان از پله ها، به حرفهایی که قرار بود به سر من تق تق کند فکر کردم. چادرهای اتو کشیده و بوی عطرشان مرا به روزگار نو عروسی ام برد. اما آنها دهه پنجاه زندگیشان را تجربه میکردند. دهه ای که یک زن معمولا عروس و داماد و نوه دارد. دهه ای پر از تجربه برای انتقال به زنی مثل من!
برای شروع حرفشان هزار مقدمه در خانه ما ریخته بود. بهم ریختگی ها، کثیف کاری بچه های کوچکم و رنگ و روی زرد من! حتی لکه های روی اجاق گاز!
همه اینها میتوانست شهادت دهد که در این خانه زنی حوصله زندگی ندارد..
بالاخره بعد از مدتی سر صحبت را اینطور باز کرد که:” تو مادری، باید به فکر خودت باشی، قرار نیست که همیشه وابسته شوی، یک مدت قرص اعصاب مصرف کن تا بتوانی با این بچه های کوچک و آن شوهر خسته از کار سر و کله بزنی.”
توی کتم نمیرفت برای رهایی از احوال نامناسب روحیم قرص مصرف کنم. دنبال درمان باشکوه تری بودم تا زخم های کهنه تری را مرهم ببندم. حتی در آن اتاق سرد مشاوره اجباری هم ردی از اعتماد حس نکرده بودم تا آنچه درونم میگذرد را لو بدهم. به نظرم حیف بود این طوفان درونی را با قرص، خفه کنم.
یک شب من او را صدا زدم یا او مرا، نمیدانم.
فقط گفتم مادر جان مگر ما بی صاحبیم؟ من در کانال استاد شجاعی خوانده ام که شما و شوهر و پدر و بچه هایتان خانواده آسمانی من هستید. حالا که سردی روابط دنیایی دارد آزارم میدهد وقت مناسبی نیست در بغل شما گرم شوم؟ وقتش نیست دستم را بگیرید و برایم مادری کنید؟
و همان هم شد.
مادری کرد مثل همیشه! مثل هروقت که من گرم بازی کودکانه دنیا بودم و او نمیگذاشت گرد غفلت روی دلم بشیند. یک بنر از یک کمپین در کانال استاد شجاعی دیدم.
همانطور که توی بنرشان نوشته بودند، بچه های مادر آمدند و در خانه مرا هم زدند و یادم آوردند مادرمان رازی پنهان دارد… به صفحه http://montazer.ir/la27/
مراجعه کردم و هر شب یک صوت را گوش کردم تا هضم مطالب برای جان کم ظرفیتم راحت باشد. گوشهایم میشنید و چشم هایم میبارید و قلبم سبک میشد.
صوت های #راز_پنهان_فاطمه باشکوه ترین درمانی بود که همه زخم های روحی مرا از کودکی تا به امروز التیام میداد…
با هر ثانیه اش، تیرگی های قلبم از چشم هایمان سرازیر میشد و نفسم جانی دوباره میگرفت.. حس میکردم بیماری هستم که در برابر طبیبی نشسته ام. درمان هرچند سخت ولی بنیادی بود. آلودگی های کهنه را زیر و رو میکرد. اما قرص اعصاب، این مخدر موقت، آن سوسوی چراغ وجدان را به فراموشی میبرد و انسان را از تفکر در خلوت خودش برحذر میداشت..
#به_قلم_خودم
رای سرد
یکی از دلایل بی انگیزگی برای رای دادن، نداشتن ارتباط مستمر با نماینده است.
یعنی مردم هنگام تبلیغات با نامزد انتخابات آشنا و برنامه هایش را میشنوند، سپس قانع شده و رای میدهند. پس از انتخاب شدن نامزد به عنوان نماینده، ارتباط پیوسته ای بین او و رای دهندگان شکل نمیگیرد و مردم نتیجه رایی که داده اند را از نزدیک نمیبینند. نبود این ارتباط دائم از چند جهت تاثیر گذار است:
۱. بینش سیاسی مردم افزایش نمییابد زیرا از عواقب انتخابشان به طور شفاف آگاه نمیشوند تا در دوره های دیگر، معیارهای بهتری را مدنظر قرار دهند.
همچنین اگر مردم در جریان عملکرد نماینده خود قرار گیرند، متوجه نقششان در سرنوشت کشور خواهند شد و همین امر موجب انگیزه برای شرکت در پای صندوق های رای است.
۲.عملکرد نماینده در غیاب نظارت مردم، شفاف و سازنده نخواهد بود، و حتی ممکن است نماینده به برنامه ها و وعده های خود غفلت ورزد.
همچنین با نظارت مردم، نماینده از آفاتی مانند دنیازدگی و شهوت مقام در امان میماند.
برای شکل گیری ارتباط سازنده و دائمی مردم با نماینده انتخابی شان، هر دو طرف باید بکوشند.
یعنی مردم با مطالبه و درخواست کارنامه از نماینده، به این ارتباط کمک کنند.
نماینده هم با راههای مختلف مانند دیدارهای مردمی، شفافیت آرا و ارائه گزارش عملکرد در شکل گیری رابطه دو طرفه کوشا باشد.
رای دادن پایان ماجرا نیست، آغاز ارتباطی چهارساله میان مردم و نماینده شان است.
مریم حمیدیان
از خانه تا تمدن
اگر سنگر منزل حفظ نشود تمدن ها ویران می شود.
هرچه زن از فرماندهی منزل دور شود تمدن پاره پاره می شود.
تمدن چیزی حفظ خانه و خانواده نیست..
بهترین بانوی عالم نیز
مدیر ترین برای خانه اش بود.
#به_قلم_خودم
#فاطمیه
مثل آینه
خداوند این دختر را آنقدر شبیه من آفریده که خودم هم متعجب می شوم. پدر و مادرم هم هنگام برخورد و گفت و گو با او بهش می گویند “مریم دوم”
شاید بتوان آینه هایی خلق کرد که شباهت های ظاهری را دقیق نشان دهد، اما کمتر آینه ای وجود دارد که همه شباهت های رفتاری را نمایان کند.
گاهی یک فرزند آنچنان اعماق وجودت را بازنمایی می کند که خودت هم یادت رفته آن ویژگی در وجودت هست.
حالا دختر اولم که از نظر ظاهری شبیه پدرش است آنقدر خلق و خوی اش مشابه من است که متحیر می شوم. با خیال پردازی هایش به عالم کودکی ام سفر می کنم. با سوالات دقیقش به روزگار کنجکاوی خودم پرواز می کنم. از خودم چه پنهان؟ گاهی یک صفت بد وجودم را همچین جلوی چشمم می آورد که از خودم بیزار می شوم. که باور نمی کنم بله این ارث من است، این ویژگی من است که سالها ازش غافل بودم و حالا خدا دخترم را مثل آینه جلویم گرفته تا هرچه درونم هست را بهتر ببینم..
#به_قلم_خودم